سلام بر تو. اره تو تویی که میای و تکه ای زندگیتو و دقایقی از اون رو تو این وبلاگ صرف میکنیheart.

هممون شنیدم و از ارزش صبح زود بیدار شدن خبر داریم.حداقل هم چن باری توی زندگیمون تلاش کردیم که صبح زود پاشیم.هرکدوممون به یه سری دلایل.منم مثل شما دچار این حس شدم.بارها هم تلاش کردم برای عملی کردنش.اما...

تا اینکه با چالشی به اسم چالش سحر خیزی توسط یکی از دوستام اشنا شدم.به این صورته که 40 روز(چرا 40روز؟:وقت تقریبی تبدیل شدن یک رفتار به عادت)هر روز سر تایم مشخصی که احتمالا هم حدود طلوع افتاب هست بیدار میشه.

اما این برای من کافی نبودlaugh

یه سخرانی TEDگوش میدادم که توی اون یه خانمی بود میگفت برای انجام هر کاری 3عنوان چک کنین.یک اینکه دقیقا میخواین چکار کنین؟دو چرا میخواین اینکارو کنین؟و سه چطوری یا چگونه میخواین این کار رو کنین؟

اینکه میخوام چیکار کنم برام واضح بود.اما مورد دوم .چرا؟enlightened

حقییقتش سایتای زیادیو گشتم از افرادیم که سحر خیز بودن سوالاتی پرسیدم.

پیشنهاد میکنم شما هم چرایی کارتون رو پیدا کنین وگرنه دوامی نخواهد داشت تصمیمتون.

خب بزارین چراهای شخصی سازی شدمو بهتون بگم:

یه سری درختا هستن که کنار جویبار زندگیی میکنن.ینی از اول آب کود نور هوا همه ی اینها در اختیارشونه و رشد میکنن.نوع دوم درختهایی هستن که تو دل صخره و صحرا و کوه و بیابون رشد میکنن.سختی بی آبیو شکنجه های باد رو که هر لحظه ممکنه ریششونو از خاک و خودشونو از زمین بکنه تحمل میکنن.

من اگه درخت بودمwink میخواستم از نوع دوم باشم.چرا که اون موقع یه درخت اصیل و لایق زندگی،سرما و گرما چشیده کوهستان،و ریشه دوانده در اعماق سخت زمین می بودم.بیمی از باد نداشتم و نگرانی برداشتن امکانات از اطرافم نمی بودم.چرا که از درون قوی و ساخته شده بودم.

درخت اول هر لحظه با قطع کردن آب ممکنه از بین بره.با بستن کود ممکنه از بین بره.با هر طوفانی ممکنه از جا کنده بشه.طوفان همیشه توی جنگل ها میاد،چرا فقط اون چنتا درخت از ریشه کنده میشنو می افتن(شریعنی)؟هوم؟کیا می افتن؟اونایی که ریشه قوی ندارن و همیشه تکیه بر آسودگی و شرایط عادی و یا مرفه داشتن.

 

خلاصه تو زندگی اولین انگیزه من اینه که سعی کنم از نوع درختای دوم باشم.سحرخیزی هم از اونجایی که واقعا سختی خودشو داره و کار هرکسی نیست و اراده قوی میخواد گزینه خوبی برای مقاوم کردنم به نظر میرسه.این شد چرای اول.

 

چرای مهم دیگه احساس هدفمند بودن و دوری از خمودگیه.وقت همه خوابنو دارن تو رویاهایی که شاید هیچ وقت بدستشون نمیارن، می پلکن،تو بیداریو داری واسه اهدافت واسه آیندت واسه خوشیت تلاش میکنی.ینی خیلی زودتر از بقیه.وقتی بقیه خوابنو تو بیداری.پس تو تایم اضافی تری نسبت به بقیه توی روزهات داری.یه جورایی عمر بیشتری داری و این بی شک  خیلی کمکت میکنه که کارهاتو بهتر و زودتر تموم کنی.

 

داره طولانی میشه نه؟cool

 

فرصت طرح ایده جدید:قانونی به اسم خلاء هست.خالی کن تا پر شه.اینجوریه که صبحا وقتی بیدار میشی،اگه کلیم برنامه واسه مطالعه و... داشته باشی نهایت تا بعد ظهر همش تموم میشه.گرفتی چی میگم؟وقتت خالی میشه.همون وقتی که قبلا توش کاراتو انجام میدادی.ذهنت درگیر میشه و دنبال کارای جدید ایده های جدید و برنامه های جدید میری.و این محشره(خیلی از ماها هنوز برنامه های چن سال پیشو دارمی انجام میدیم)

 

خب ایا من میخوام همیشه این عادتو داشته باشم؟نه.ینی اگه باشه عالیهاا اما لزومی نمی بینم که همیشه باشه.اصل رو بر این میزارم که این 40روز رو مفید تر اداره کنم و قطعا همین 40روز تاثیر بسزایی توی کل زندگیم تا اخر عمرم میتونه بزاره.

 

احتمالا بعد 40 روز پستیو با آلبوم عکس40روز سحرخیزی اینجا منتشر کنم.laugh

تو چیکار میکنی؟...